کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من
کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من

سایه 327/ روز نوشت 1 (اولین جلسه نقد سال)

جلد قرمز رنگ کتابی از سامراست موآم را که بتازگی خریداری کرده بودم وارسی میکردم تا بهانه ای برای فرار از شنیدن داستان طولانی ابراهیم گلستان داشته باشم. اگرچه نمیشد براحتی از آغوش گرم خبرنگاری که برای نرمی بدن دخترک روس مهیا شده بود و عاقبت کم کام (کمی بیشتر از ناکام) پایان یافت، فرار کرد. سپس چند سطری و بعد چند صفحه ای خواندم تا جایی که ادعا شده بود به دلیل طولانی بودن از تحلیل رمان زمانهای گذشته(احتمالن در جستجوی زمان از دست رفته) از پروست، سر باز زده است. سپس دخترکی با لباس بافت لخت و بینی بزرگ شبیه به یکی از شخصیت های پیکارو که همیشه در ذهن متصور میشدم شروع به خواندن کرد. از زنی که باید برای برداشته شدن چله گربه از زایمانش بر روی یکی از بچه گربه ها(سیاه ترین) ادرار نماید. داستانی نبود که نگاهمان را بر روی آن متمرکز کنیم  اما میشد نگاه برخی را دید که بر میوه های نو رسیده میهمان تازه وارد میلغزیندند  و برای این هرزگی روزمره، نبود داستان را بهانه میکردند.


حالت تهوع چند روز گذشته با شدتی عجیب به سراغم آمد و در انتها بعد از جواب پس دادن به مجید در مورد خر ماده نازاینده ای که نحس نیست به خیابان زدم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد