کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من
کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من

سایه 221

یه اصل قدیمی هست که میگه: هیچوقت با یه دختر به کنسرت ارکستر نرو، چون انقدر حرف میزنه که هیچی ازش نمیفهمی.


پ.ن:

حتی اگه به عنوان روز مرد دعوتت کرده باشه

سایه 220

هیچ چیزی اتفاقی نیست...

حتی...


اتفاقی ترین اشکها و لبخندها.

سایه 219

چنتا کتاب بوده که شروعشون کشش عجیبی داشته. امشب عجیب هوس کردم دوباره بخونمشون... ولی نه. این انتخاب خوبی نیست... چراکه کتابهای زیادی هست که هنوز منتظر خونده شدنن...

پس به یاد:
- دایی جان ناپلئون
- شش سال در میان قبیله زنان وحشی آمازون
- نماد گمشده
- پریچهر
- کیمیاگر
- عشق سوان
- خوشی ها و روزها
- آدم اول
- میراث
- سیزیف
- سه شنبه ها با موری
- دختر زشت
- ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
- روح
و...

پ.ن:
- استاد بهترین کتابی که خوندید چی بوده؟
- از کیمیاگر خیلی خوشم اومد

سایه 218

ای وصال ناب من...

چشم بگشا و ببین...


رقص مستانه من را در میان باد ها...


در میان باد ها...