کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من
کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من

سایه 98

تنها چند دقیقه دیگه تا اتمام سال نو باقی مونده. سالی پر از فراز و نشیب. با یکی دو اتفاق خوب در شروع و یک اتفاق بسیار بد در میانه و اتفاقات خوب و بد کوچک دیگه در انتهاش.

امیدوارم سال آینده همه چیز رو عوض کرده باشم.

سال نو مبارک

سایه 97

طبیعت به ما می آموزد که زیبایی یعنی مطابقت ظرف و مظروف و هر ظرفی به نسبتی که به این تطابق نایل آمد یعنی به میزانی که در آنچه هست با آنچه که باید باشد قرابت بیشتری برقرار کرد، زیباتر است.



رازی که هر کس بدان دست یافت، می تواند چیزی مفید، زیبا، زنده و بی زمان بسازد.

سایه 96/ پنج شنبه ساعت 11. هتل چمران

وقتی یکی بیشتر از دیگران میخنده... این یعنی شادی رو خیلی عمیق احساس میکنه... این یعنی... غم رو خیلی شدید حس میکنه... و تو در قبال این آدما مسئولی...


پ.ن:

- من در مورد احساسم خیلی احتیاط میکنم...

- میفهمم


سایه 95/ رویال مموریز

- اولش خیلی خوب بود، مثل یه چیزی که فقط مال توئه

- بعدش؟

- بعدش... احساس کردم درونم خالی شده

- چی اشتباه بود؟

- اینکه اون خاطرات هرگز واقعیت نداشتن

- اما تو مثل یه خاطره حقیقی ازش لذت بردی

- تا حالا چیزی که واست خیلی مهمه رو از دست دادی؟

- مطمئنا

- دردناکه نه؟

- بعضی وقتا. خیلی دردناکه

- حالا فرض کن که من مهمترین چیز ممکن رو از دست دادم

- خوب میخوای چکارش کنی؟

- میخوام یه بار دیگه برم به رویال مموریز

- نه. بس کن. تو میخوای دوباره یه خاطره دیگه بخری؟

- آره. اما نه چیزی که فکر میکنی. میخوام ازش متنفر بشم. چطوره؟

- بهتره بکشیش

- دیوونه شدی؟ چطور میتونم بکشمش وقتی قراره بعدش روزی چندبار ببینمش؟

سایه 94/ دل

چه فتنه ها که از گردش آسمان ندیدیم،
به غیر آه سرد همره کاروان ندیدیم،
از عاشقی به جز دیده‎ی خون‎فشان ندیدیم،
به پای گل به جز زحمت باغبان ندیدیم،

به کوی یار به جز ناله‎ی عاشقان ندیدیم

...

دانلود