یک دعای وبلاگی:
(خداوندا، روزهای شنبه بعد از ظهر من را از مدیران گروه و جلسات شرکت رها بساز)
آمین
زوایای پنهان آدما باید جالب باشن. حداقل جالب تر از نوع گوتیک تو
پ.ن:
- زوایای پنهان من ساده هستن
وقتی دو روز تمام کار کنی
وقتی خواب نداشته باشی
وقتی...
پ.ن:
- وقتی اومدم خونه دیدم رفتی بغض کردم.
- اینجوری نگو دیگه مادرم. اینجوری بیشتر دلم میگیره
- نه. دیگه زنگ که زدی دلم آروم گرفت
هابیل صورتشو روی کف دست مائده گذاشت و خوابید.
گیسو ته باغ رز مرد.
داستان تموم شد.
جشنواره اما... شروع شد