کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من
کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من

سایه 131/ شرکت

1- ده روز قبل از شروع دوره، پدر یکی از همکارها در یک حادثه کشته میشه (این یعنی یک حادثه، همین)

2- هزینه های دوره سرسام آوره (ای پول، ای دغدغه همیشگی. :) با لبخند تو را خرج میکنیم)

3- باید یک طراحی انجام بدم. از میلاد کاری بر نیومد (طراحی شد.)

4- باید با همکارمون صحبت کنیم و آمادش کنیم برای شروع دوره. (چاره ای نیست)

5- هیچی دیگه. فعلا همین.


پ.ن: به به بعضی ها هم که آتیش به آتیش میرن سفر. کامیابی موند و شرکتش.

پ.ن 2: چرا بعضیها از تهران رفتن انقدر وحشت دارن؟ حتی تهران رفتن من؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد