کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من
کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من

سایه 232

اشک دختری بود که در سکوت و تنهائیهایش جاری میشد شراب دختری بود که در باده خلوتهایش مستی را می آموخت...

...

پ.ن:

پستهام رو حراج کردم. مجانی. بردارید و بفرستید برای هرکس که میخواید. کلامی که از دل نباشه، مفت نمی ارزه...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد