کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من
کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من

سایه 254

وارد حیاط خونه که شدم، وسایل دفتر رو دیدم که بچه ها آورده بودن.


توی اون میز وصندلی غبار گرفته، چیزی ندیدم جز بغض چند سال دوندگی، شب بیداری وامید...


چیزی عایدم نشد جز چند قطره اشک...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد