کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من
کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من

سایه 255

شبی در خواب دیدم، لباسهایمان که یکدیگر را به آغوش گرفته بودند.

یکی گران، یکی ارزان.

وقت بیداری ، چشمانم را درون یک کیسه زباله باز کردم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد