عشق را خواهم دید
در فراسوی زمان
در فراسوی مکان...
نور از پنجره ای
در دل پهنه صحرا پیداست...
نور از ماه، از اشک
در دل مبهم فردا پیداست...
من پی دست نوازش اینجا
من پی روح خدا میگردم
من پی دست جوانی بی نان
من پی چشم تر یک کودک
من پی دست خدا میگردم...
عشق را خواهم دید؟
نه فراسوی زمان
نه فراسوی مکان...
چشم را بگشایم
عشق را در همه جا میبینم...
کامیابی، بهار 91