کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من
کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من

سایه 268

بی آن گوهر یکدانه نازنین، دیگر هیچ شادکامی ای نیست...


پ.ن: شهریار، نا موزون نوشته بودی از دید من. اگرچه هرچه واژه است در سایه قلمت پنهان شده از روز ازل، اما تک تک جملاتت را با همان فکرفریادهایت تکرار میکنم و ابر میشوم و گاهی باران. 


پ.پ.ن: دیگر هیچ مهری نیست به جز چند زندگی مسالمت آمیز. میگویند تو بی مهری. میگویم من واقعیت را میبینم.


پ.پ.پ.ن: خشمگینم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد