بیگانه را خواندم تا آنجا که نگذاشت جسد مادرش را نشانش دهند. سپس قطعه ای از فلسفه موش گرفتار. سپس گرانیگاه را قلم زدم.
فکرم شده مثل آش چهل تخمه... خواب تو حتی چیزی به کلماتم اضاف کرده... به گرانیگاه...
به خواب نیاز دارم...