کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من
کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من

سایه 282

به اتوموبیلی که از روبرویم میگذشت زل زدم. از مقابلم که گذشت، پسرکی با چشمهای عسلی و موهای بور از شیشه پشتی به من زل زده بود. چشمم به اینه راننده افتاد و ...


پ.ن:

من درد کشیدم، تو اینو میدونی. اما هرگز تقاص نخواستم.

من غمگینم اما نه فقط بخاطر خودم...

اگر انکار کنی، یعنی منو نشناختی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد