کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من
کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من

سایه ۳۹۲

امروز کولاک شد، تکه ای یخ به چشمم چپم برخورد کرد و به این بهانه ساعت ها گریستم...


‌پ.ن:

درست زمانی که فکر میکنی وجودت برای پیچیدگی های دنیا ساخته نشده، در حال تجربه کردن بزرگ شدن هستی. بحران، تیغه نابودی و رشد است و همه ما مبتلا به اجبار به انتخاب.


در تناسخ بعدی تو نه گلی بنفش و نه شبنمی یخ زده خواهی بود. تو برای همیشه در میان چمنزار پرسه خواهی زد . همچون نسیم، همچون نیرویی که توان تابستانی کردن این زمستان را دارد.




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد