کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من
کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من

سایه 19

گاهی به محمد حسودیم میشه... دنیاش اونقدر کوچک و سادست که روزی هزار بار توش غرق میشم...



پ.ن:

-عمو دیشب که گفتی فلشته، کجاس؟


- عمو خونه فرشته ها اون بالاهاست. بالاتر از ستاره ها...


- ستالا کجاس؟ از خودت بالا تل؟


- آره عمو... از منم یکم بالا تر...


سایه 18

شدم مثل سال کبیسه...


هر شب یه چهار سال رو زندگی میکنم...



پ.ن: راستی، شراب قرمز بهتره یا بابونه با نبات؟

سایه 17

حذف شد.

سایه 16

تو نمیدانی


اما من میدانم که چقدر


طرح پروانه بر کمرت


طرح خورشید بر پیشانیت


طرح لبانم بر گونه ات


و طرح دستم بر قلبت اعجاز انگیز است...

سایه 15

یادت باشه... فقط یه گناه بزرگتره که میتونه آثار یه گناه کوچکتر رو از بین ببره...