کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من
کافه سایه

کافه سایه

همه یادداشتهای من

سایه 11

هنوز هم کم طاقت...


هنوز هم مثل یک قهوه دلچسب تلخ...


سایه 10

مثلا بیست سال گذشته باشه...


بیای خونه... چیزی نمونده باشه جز چند تا پنجره توخالی...


هیچکس نباشه اما صداشونو بشنوی...



پ.ن: چرا باید این خواب رو ببینم؟

سایه 9

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سایه 8

کمی لبخند... همین الآن...


پ.ن: پر از حرف اما بی حوصله و نجیب

سایه 7

شیراز نام دیگر من بود...


و تو نارنجستان عطر...


بادام تر...


غزل باغهای دور..


غزل من.