- تا الان کجا بودی؟
- حمام
- چی شد که تا اون اومد تو هم پیدات شد؟
- آخه حمامم تمام شد
پ.ن: میخوام یه کتاب بنویسم با عنوان مدرنیته و دوستی خاله خرسه
باران آمد. سیزده به در نشد
پ.ن:
گفته بودم واسه یه جای دیگه برنامه بذارید.
رستاخیز چیز ترسناکی نیست.
تنها نماد از میان رفتن هر ثبات و معیاریست.
که انسان سالها در از بین بردنش تلاش کرده...
دنیا، نمود افکار انسانهاست... افکار سیاه انسانها...
پ.ن:
با دیدن آدمها، بیشتر به رستاخیز ایمان می آورم.
روزی روزگاری همه جا تاریک بود
نه ماهی بود و نه خورشیدی
عده ای از شیطان طلب نور میکردند...
عده ای از خداوند ظلمات را...
پ.ن:
ترس یعنی این
شهوت رانی کار سختی نیست...
شهوت رانی یعنی، بوسه هایت هویت نداشته باشند...
پ.ن:
-اون آدم خوبیه...
- خوب؟
- هیچی. من باید برم