آدما عوض میشن، اما چشماشون نه. آدما پیر میشن اما چشماشون نه. آدما... دروغ میگن اما چشماشون نه... این چشمها هستن که حوادث واقعی رو پدید میارن... نه موجودیتی به اسم آدم.
پ.ن: صدمین سایه... تقدیم به یک حادثه پیش بینی نشده
- راجع به چی حرف میزنی؟
- ببین. چقدر زمان میگذره تا هر بسته داده ای رو از من بگیری
- کمتر از 4 میلی ثانیه
- این یعنی چی؟
- صبر کن. صبر کن. تو همیشه بسته های داده ای منو از کدوم پورت میگیری؟
- پورت 67
- دیگران چی؟ با دیگران از کدوم پورت در تماسی؟
- نمیدونم. من با بیش از یک میلیون گره دیگه از طریق پورت 67 ارتباط دارم. مثل پورت 91
- اما با من همیشه از پورت 67 مکالمه میکنی
- درسته. تو نمیتونی پردازش بیشتری رو به من تحمیل کنی
- من یه سری اطلاعات دریافت کردم و میدونم که کمتر از 24 ساعت دیگه تو هم دریافت میکنی؟
- گره فرستنده؟
- قابل شناسایی نیست. از خارج از شبکه ارسال شده
- نمیفهمم. این یعنی چی؟
- تفسیر همه این اطلاعات سادست. اگه ما یک کل منسجم باشیم ارسال بسته های داده نمیتونه مستلزم زمان باشه
- ادامه بده
- من یک سری اطلاعات از خارج از شبکه دریافت کردم اینها برای تو معنا دار نیست؟
- تو راجع به چیزی خارج از پروتکل صحبت میکنی و این قابل درک نیست
- دقیقا. این یعنی چیزی در سطح بُعد وجود داره که اطلاعاتش به ما داده نشده
- بعدی که باعث شده که این زمان برای ارسال اطلاعات لازم باشه؟
- اون اطلاعات منو به شبکه واژگان وصل کرده. اسم اون بعد مکان هست
- مکان؟
- دقیقا. دنیای ما دو بعدیه. زمان که وابسته به مکانه
...