-
سایه 406
جمعه 28 بهمن 1401 20:59
فردگرایی به بی شرمانه ترین شکل ممکن، یعنی هر آنچه از میان این دریچه ها میتوان دید و بلند فریاد زد که این اغوش چقدر میتوانست خالص باشد؟ پس در آغوش میگیرمت تا بدانم. تا بدانی...
-
سایه 405
چهارشنبه 26 بهمن 1401 21:13
به همین بوران قسم، درختانی که از کسی بار گرفته اند و به سنت همین بار سایه سر یکی میشوند و خار پای دیگری، عاقبت به تبر مشتی کفتار سفت از پای در خواهند آمد.
-
سایه 404
چهارشنبه 26 بهمن 1401 17:38
سومین روز حبس خانگی را در حالی شروع میکنم که صدای باد آزار دهنده تر از پیش به گوش میرسد. از پنجره که بیرون را نگاه میکنم فردی را میبینم که از جاده پشت کلیسای مری کویین به همراه واکری آرام آرام به سمت خیابان اصلی حرکت میکند. نزدیکتر که میشود میبینم که پیرمرد به سختی هم واکر را هل میدهد و هم صورتش را از ستیز بی رحم باد...
-
سایه ۴۰۳
دوشنبه 24 بهمن 1401 23:17
و او برای سیزده هزار و هشتصد و هفتادمین بار پاره های وجود خود را با وحدت وجود دیگران قیاس کرد و شمع کیک تولدش را با صدای خس خس سینه اش فوت کرد تا تولد دیگری را جشن بگیرد...
-
سایه 402
دوشنبه 3 بهمن 1401 14:01
دلتنگت هستم ابوتراب...